نوآوری طی سالهای گذشته از پرتکرارترین مفاهیم مدیریتی در فضای آکادمیک و کسبوکار ایران بوده است. اما درباره تعریف نوآوری نیز مانند بسیاری دیگر از مفاهیم انتزاعی اتفاق نظری وجود ندارد. طی دهههای گذشته پژوهشگران بسیاری در گوشهوکنار دنیا و با نظرگاههای متفاوت، تعریفهای گوناگونی از نوآوری ارائه کردهاند. با بررسی ادبیات نوآوری، نامی که پیش از همه خودنمایی میکند، جوزف شومپیتر (Joseph Schumpeter)، اقتصاددان اتریشی، است. شومپیتر در یکی از کتابهای خود فرآیندی به نام تخریب خلاق (creative destruction) را معرفی میکند که در آن جستجویی پیوسته برای خلق ایدههای جدید در جریان است؛ ایدههای جدیدی که قوانین گذشته را در هم میکوبد و قوانین جدیدی را به جای آنها مینشاند. هدف از این جستجو یافتن منابع جدید سودآوری است.
سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD) تعریفی عملیاتیتر از نوآوری ارائه داده است. بر اساس این تعریف نوآوری عبارت است از:
در این تعریف پیادهسازی اهمیت ویژهای دارد. پیادهسازی در خصوص محصول جدید یا بهبودیافته وقتی است که به بازار عرضه شود و برای فرآیند جدید، روش جدید بازاریابی و روش جدید سازمانی وقتی است که بنگاه آن را در عمل بهکار گیرد (برگرفته از شیوهنامه اسلو).
یکی از کتابهای ارزشمند مدیریت نوآوری، کتاب «مدیریت نوآوری؛ یکپارچهسازی تغییرات فناورانه، بازار و سازمان»، نوشته جو تید (Joe Tidd) و جان بسنت (John Bessant) است. این کتاب را محمدرضا آراستی و همکارانش به فارسی ترجمه کردهاند و انتشارات رسا آن را منتشر کرده است (لینک کتاب در سایت انتشارات). نویسندگان این کتاب مدلی چهارگانه از نوآوری ارائه کردهاند:
نوآوری در هر یک از این چهار حوزه میتواند هم تدریجی باشد و هم انقلابی. برای درک بیشتر این مفهوم مثالهای شکل زیر را ببینید.
مثالهای فوق از کتاب مدیریت نوآوری تید و بسنت برداشته شده است.